[ شب شیطانی پارت ۱۰ ]
+ قلدری ؟ تو این سن ؟ تو چنین مدرسه ای ؟
ونی : هرچی مدرسه امن تر و خوب تر خاص تره .
+ همون لحظه صدای پیام گوشی های بچه ها بلند شد همه سراشون رفت تو گوشی .
ونی : تو این دانشگاه یه بازی هست !
= پیام ها =
( کارت قرمز جدید فرستاده شد ! )
( بزن بریم . )
( زود باشید ، نمیخوایید که از دستش بدید )
===
+ همون لحظه ۵ تا ماشین و ۲ تا موتور خفن وارد حیاط دانشگاه شدن و همه ی بچه ها سمت حیاط پشتی دانشگاه رفتن .
ونی : این بازی توسط تاثیرگذار ترین و اکیپ این دانشگاه قضاوت میشه !
هرکس که با اونا به مشکل بخوره یه کارت قرمز تو کمدش گذاشته میشه این یعنی همه میتونن هرکاری دلشون بخواد با این فرد بکنن.
= پیام ها =
( وقت جشن گرفتنه )
( دلم میخواد یکی رو کتک بزنم )
مارتا : خب معلما ، مدیر ، ناظم ها اونا چرا مانع نمیشن ؟
ونی : هه اونا ؟ کسی جرعت نداره .
در نهایت قربانی به حیاط پشتی دانشگاه میره ... قدیمیترین و ترسناکترین جای دانشگاه!
در مقابل اون ۷ نفر ...
بی تی اس یا به عبارت دیگه ای ( seven devil) هفت شیطان !
لیتا : حالا ، با اون فرد چیکار میکنن؟ * نگران و ناراحت *
ونی : برید حیاط پشتی تا ببینید اما به شرط اینکه فقط نظارهگر باشید و هیچ کاری نکنید وگرنه تو بد دردسری میوقتید .
+ فقط یه چیزی .
ونی : هینا طبقه ی اول میره و شماها طبقه ی ۱۸ .
+ باشه .
هینا رو بغل کردم و رفتیم حیاط پشتی .
ونی : فعلا باید سکوت کنی ا.ت ... مرحله ی ۷ تازه همه چی شروع میشه !
+ با دیدن پسری که فقط داشت کتک میخورد هینا ترسید و خودشو تو بغلم پنهان کرد دخترا به شدت عصبانی و ناراحت بودن ولی من ...
مطمئنم اگه لیتا دستمو نگرفته بود الان نمیدونم چی میشد .
یهو ۷ تا پسر وارد شدن و روی صندلی نشستن و جیغ دخترا گوش آدم رو کر کرد پس انگار قلدری دانشگاه اینا بودن .
استایل اعضا اسلاید های بعدی
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.